قاصدک و ملخ
سانای من،از بچگی هر وقت قاصدک می دیدی فوری برمی داشتی فوت می کردی اون وقتا بابات کارش قزوین بود ،می گفتی برو پیش بابا .بعضی وقتا هم می گفتی مامان این قاصدک از طرف بابا اومده . این عکس هم مال تابستانه ،کنار گلدون بامبوها این قاصدک را پیداکردی .در تراس که باز می مونه همه چی میاد داخل خونه از گردو خاک گرفته تا ملخ . آره یه بار هم ملخ اومده بود. نامحرم ها نگاه نکنند . شاید می خواستم برم حموم لباس تنم نبوده یا شاید داشتم لباسامو عوض می کردم !! این ملخ گیری هم مردادماهه همون موقع که آبله مرغان گرفته بودی، لکه های آبله روی صورتت ودستت معلومه . بابات تو رو می خواد شجاع ب...